کد مطلب:32913
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:16
همه چيز را خدا آفريده است , پس خدا را كه آفريده ؟
از ديرباز يكي از دستاويزهاي ماديها همين پرسش بوده است . آنـان مـي پرسند : به گفته شما اگر همه چيز آفريده خداست , پس خدا آفريده كيست ؟ و گمان دارند كه اين پرسش را پاسخي نيست و نيز مي پندارند كه تنها اين ايراد بر خدا پرستان وارداست . پـيـش از پاسخ قطعي به اين پرسش مي گوييم : پاسخ به چنين پرسشي تنها به عهده خداپرستان نيست بلكه , بر ماديها نيز همين ايراد وارد است . چرا كه وقتي آنان مي گويند , همه جهان به ماده باز مي گردد بي درنگ اين پرسش پيش مي آيد : شما كه ماده را سرچشمه جهان مي پنداريد , اين ماده خود از كجا آمده است ؟پس مي بينيم كه اين تصور غلطي است كه ماديها گمان كرده اند تنها خدا پرستان بايدپاسخگوي اين پرسش باشند . اينك به خود مساله باز مي گرديم :قبل از دريافت پاسخ , به چند مثال زير توجه كنيد تا ذهن شما براي درك پاسخ اصلي آماده تر گردد . رطوبت هر چيز از آب است ( و يا به طور كلي از آبگونه هاست ) رطوبت آب از چيست ؟از كجاست ؟ چربي همه غذاها از روغن است , پس چربي روغن از چه و كجاست ؟ شوري هر چيز از نمك اسـت , شـوري نـمك از چيست ؟ بديهي است كه رطوبت آب , چربي روغن , شوري نمك از چيز ديگري نيست , اين خاصيت ذاتي و طبيعي آنهاست . آب ذاتا مرطوب است . روغن ذاتا چرب است . نمك ذاتا شوراست . (1)پـس مي بينيم كه هر پديده و هر اثر به منبع و سرچشمه آن پديده برمي گردد كه درآنجا ديگر نمي بايد پرسيد كه آن تاثير از كجاست و به چه باز مي گردد . وجـود و هـسـتي نيز چنين است , در آفرينش , هستي موجودات از خود آنها و ذاتي آنهانيست , و بي ترديد طبق قانون عليت مي بايد به سرچشمه اي باز گردد . خـدا پـرستان سرچشمه هستي و منبع وجود را خدا مي نامند اما مي گويند هستي خدا ذاتي وخود اوست . چـرا كـه اگـر آنهم مانند موجودات جهان پديده و معلول باشد لازم مي آيد جهان جملگي معلول بدون علت باشد و واضح است كه معلول بدون علت , امكان ندارد . پـس براي اينكه جملگي آفريده ها بدون علت نباشد لازم است از مبدا و حقيقتي سرچشمه گرفته باشد كه پيرايه معلوليت در آن مبدا راه نداشته باشد . بـنابراين هستي همه موجودات به علتي باز مي گردد كه خود معلول و پديده نيست وهستيش از خود اوست و ( او ) خداي جهان است , بي آغاز , بي انجام , ازلي , ابدي . و گـويـي ايـن اشـتباه از اينجا توليد شده است كه پنداشته اند خدا پرستان مي گويندهمه چيزها علتي دارد ؟ آنگاه ماديها مي پرسند پس علت خدا چيست ؟ . در صورتيكه خدا پرستان نمي گويند هر چيزي علتي دارد . بلكه مي گويند هر پديده اي كه نبوده و پديد آمده و هر آفريده اي كه هستيش ذاتي خود او نباشد . علت و سبب وآفريننده اي لازم دارد . چنين حكمي نه تنها ما را به مبدا جهان و علت پيدايش و وجود همه پديد آمده هارهنمون مي شود ; بلكه در ضمن بيان مي كند كه آن مبدا و علت خود ديگر مبداء وعلتي نبايد داشته باشد , زيرا كه ( او ) هستيش ذاتي اوست و پديده نيست . فلاسفه بزرگ اين مفهوم را در جمله اي كوتاه خلاصه كرده اند , مي گويند : كل مابالعرض ينتهي الـي ما بالذات هر وجود عرضي - يعني غير ذاتي - سرانجام به وجودي ذاتي باز مي گردد و بدان منتهي مي شود . مردي يهودي , از اميرالمومنين (ع ) پرسيد : خدا از كي بوده است آن گرامي در پاسخ فرمودند : كي بوده كه او نبوده تا بتوان پرسيد ازكي بوده است ؟ چنين پرسشي همه جا معنا ندارد . تنها در آن مورد معنا دارد كه چيزي نبوده و سپس پديدار گشته باشد . وجـود خـدا را آغـاز و انـجـامي نيست , پيش از هر پيش بوده و پس از هر پس نيز خواهدبود و اين پرسش در مورد خداوند خالق صحيح نيست 000 (2)
بيست پاسخ
هيئت تحريريه موسسه در راه حق 1 - تـوجـه داريـد كه منظور از ذاتي بودن رطوبت آب , يا شوري نمك و 000 هرگزاين نيست كه مـثـلا رطوبت آب چون ذاتي آب است پس آفريدگاري ندارد , بلكه مي خواهيم بگوييم آفريدگار جـهان آب را طبعا و ذاتا مرطوب آفريده است , به طوري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.